بيدارى، روح عزادارى
اهميت سوگواري
سوگواری برای عزيز از دست رفته، طبيعی بشر است و برخاسته از مهر و محبت، ولی اگر فرد از دست رفته، شهيد، يا بزرگ باشد و در راه خدا جانبازی كرده باشد، عزايش گذشته از مهر، رنگ حياتی و صبغه الهی دارد. عزای شهيد مايه تكامل و موجب زنده نگه داشتن شهادت است.
اگر عزاداری پيشوای شهيدان نبود، كسی امروز امام حسين عليه السلام را نمیشناخت، راه حسين گم شده بود، و بشريت از هدايتهای اهل بيت عليهم السلام بیبهره و محروم بود.
اگر سوگواری امام حسين عليه السلام نبود، كسی امروز يزيد و راه يزيديان را نمیشناخت و سعادت بشری تأمين نمیشد. حسين شهيد و شهادت حسيني، رهبر اجتماع بشری است، در همه زمانها و همه مكانها.
سوگواری برای شهيد، نفرت طبيعی را به سوی ظالم و ستمگر برمی انگيزد، و نالهها و اشكها، سندهای زنده ظلم ظالمان میباشند.
سوگواری شهيد، در پرورش اجتماع و آموزش مردم، تأثير كلی دارد و عزای او، هدفش را احيا میكند.
عاطفه بشری مهم ترين محرك بشر است؛ اگر به سوی خير رهنما گردد بشر را خوشبخت و اگر به سوی شرّ رهنما شود، بشر را بدبخت میكند.
دعوت اشك، با زبان نيست، با قلم و يا رسانه نيست، دعوت اشك، دعوت با دل است. و دلربايی در تبليغ، مؤثرترين حربه است. و اين ابزار تنها به دست راهروان حسينی است.
بی جهت نيست كه برای عزاداری اجر جزيل منظور شده است و سيره پيامبر صلی الله عليه و آله و معصومان عليهم السلام گرديده است.
رسول خدا صلی الله عليه و آله وقتی عموی خود حمزه را در احد در خون شناور میبيند گريه میكند.(1)
و آن گاه كه به شهر برمی گردد و مشاهده میكند، در خانههای قبيله «بنی أشهل» و «بنی ظُفَر» برای شهيدانشان صدای گريه بلند است، او نيز گريه میكند و از اينكه حضرت حمزه گريه كننده نداشت، ناراحت میشود و میفرمايد: «لكِنّ حَمزَةَ لا بَواكِی لَهُ اليَومَ؛ وليكن امروز حمزه گريه كننده ندارد».(2)
سعد بن معاذ و اسيد بن خُضَير از اين جريان مطلع شدند، موضوع را با حضرت فاطمه عليهاالسلام و زنان مدينه در ميان گذاردند و سپس زنان در خانه حمزه به سوگواری پرداختند(3) و عبد اللّه بن رواحه، قصيده پرشوری سرود.(4)
همچنين با شنيدن خبر شهادت جعفر بن أبی طالب، برادر علی عليه السلام معروف به جعفر طيار ـ كه در غزوه موته در جنگ با روميان در 33 سالگی شهيد شد ـ حضرت رسول صلی الله عليه و آله به خانه اسماء بنت عُمَيس، همسر شهيد میرود و به او تسليت میگويد. آن گاه به خانه فاطمه عليهاالسلام میرود و با مشاهده اشك و آه فاطمه عليهاالسلام میفرمايد: «عَلی مِثلِ جَعفَرٍ فَلْتَبْكِ الْبَواكي؛(5) بايد گريه كنندگان بر شخصيتی همچون جعفر گريه كنند».
امام صادق عليه السلام از يكی از شيعيانش به نام فضيل پرسيد: آيا تشكيل جلسه و نقل حديث داريد؟ فضيل پاسخ مثبت میدهد، امام عليه السلام میفرمايد: «إنَّ تِلكَ المَجالِسَ اُحِبُّها، فَأحيوا أمرنا، رَحِمَ اللّه ُ مَن أحيا أمرنا، يا فُضَيلُ مَن ذَكَرَنا أو ذُكِرْنا عِندَهُ، فَخَرَجَ مِن عَينِهِ مِثلُ جَناحِ الذُّبابِ غَفَر اللّه ُ لَهُ ذُنُوبَهُ؛(6) براستی دوست دارم چنين جلساتی را، پس امر ما (ولايت و رهبری ما) را احيا كنيد، رحمت خدا بر كسی باد كه امر ما را زنده كند،ای فضيل! هركه مارا ياد كند يا ما نزدش ياد شويم و در نتيجه از چشمش به قدر بال پشهای اشك بيرون آيد، خداوند گناهانش را بيامرزد...»
گريه بر امام حسين عليه السلام
خيمه ماه محرم زده شد در دل ما باز نام تو شده زينت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودايی عشق سوزان تو آغشته به آب و گِل ما
با فرا رسيدن عزای سيد الشهداء عليه السلام، عالم و آدم و زمان و زمين سوگوار و گريان میگردد. عالم بزرگوار، جعفر بن قولويه، در باب 16، از كتاب كامل الزيارات با عنوان «بكاء جميعِ مَا خَلَقَ اللّه ُ عَلی الحُسَين بن علی عليهماالسلام » پنج صفحه روايت آورده است. يكی از آن روايات سخن امام باقر عليه السلام است كه فرمود: «بَكَت الإنسُ والجنُّ وَالطَّيرُ وَالوُحُوشُ عَلَی الحُسَين بن علی عليهماالسلام حَتّی ذَرَفَت دُمُوعُها؛(7) انس و جن و پرندگان و وحشيان بر حسين بن علی عليهماالسلام آنقدر گريستند تا اشكشان روان شد».
گويا عاشورا قلب هستی است كه جهان را متأثر میسازد. و بايد زنده و جاويد بماند.
گريه حضرت رسول بر امام حسين عليه السلام
عايشه همسر پيامبر صلی الله عليه و آله روايت میكند: وقتی حضرت رسول صلی الله عليه و آله در غرفهای بود كه بر آن حضرت وحی نازل میشد، به من سفارش كرد كسی وارد آن جا نشود. در آن هنگام، حسين ـ كه در آن دوران كودكی بود ـ نزد حضرت رفت، جبرئيل به پيامبر صلی الله عليه و آله خبر داده بود: زمانی نمیگذرد كه افرادی از ملت تو اين كودك را در سرزمين «طف» از خاك عراق، شهيد میكنند، پس رسول خدا صلی الله عليه و آله گريست.
جبرئيل چنين تسليت گفت: «لا تَبكِ، فَسَوفَ يَنتَقِمُ اللّه ُ مِنهُم، بِقائِمِكُم أهلَ البَيتِ؛(8) گريه مكن؛ زيرا به زودی خداوند به دست قائم شما اهل بيت از آنان انتقام میگيرد».
در بيان امام باقر عليه السلام آمده است: «كانَ رَسُول اللّه ِ صلی الله عليه و آله إذا دَخَلَ الْحُسَيْنُ جَذَبَهُ إليه... فَيُقَبِّلُهُ ويَبْكي... فَيَقُولُ: يابُنَی أُقَبِّلُ مَوْضِعَ السُيُوفِ مِنك...؛(9) سيره پيامبر خدا صلی الله عليه و آله چنان بود كه هر گاه حسين عليه السلام وارد میشد، او را به خود جذب میكرد... پس او را میبوسيد و میگريست... پس میفرمود: فرزندم! جای شمشيرها را بر بدنت میبوسم».
گريه امام علی عليه السلام
ابن عباس میگويد: هنگام رفتن به جنگ صفين از نينوا میگذشتيم، آن حضرت گريه مفصلی كرد به طوری كه اشك از روی محاسن او جاری شد، ما هم همصدا با علی عليه السلام گريستيم...، فرمود: در اين سرزمين هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت میرسند و به آغوش خاك میروند.(10)
گريه فاطمه زهرا عليهاالسلام
طبق روايت امام صادق عليه السلام، روزی فاطمه عليهاالسلام به محضر رسول خدا صلی الله عليه و آله مشرف شد و حضرت را گريان يافت، از علت گريه پرسيد: حضرت رسول فرمود: جبرئيل عليه السلام به من خبر داد كه حسين عليه السلام را گروهی از امت من به قتل میرسانند. فاطمه عليهاالسلام نيز با شنيدن اين خبر سخت نگران شد و گريه و ناله سر داد، اما وقتی از مقام بلند فرزند خويش به خاطر شهادت آگاه گرديد، آرامش و تسكين يافت.(11)
گريه امام صادق عليه السلام
امام صادق عليه السلام به ابوهارون مكفوف دستور میدهد مرثيه بسرايد، و آن گاه كه وی مرثيه خود را میخواند، مشاهده مینمايد كه امام عليه السلام سخت گريه میكند، و متوجه میشود كه از صدای گريه امام صادق عليه السلام زنانی كه پشت پرده حضور داشتهاند، صدای خود را به گريه و شيون بلند كردهاند، بعد امام عليه السلام فرمود: «مَنْ أنْشَدَ فِی الْحُسَينِ عليه السلام شِعراً، فَبَكَی وأبْكی عَشَراً، كُتِبَ لَهُ الجَنَّةُ...؛(12) هركه درباره حسين عليه السلام شعری بخواند و در نتيجه بگريد و ده نفر را بگرياند، بهشت برايش مقرر شود...».
در حديث ديگر از ابوهارون مكفوف روايت شده است: هنگامی كه در محضر امام صادق عليه السلام شعری خواندم، فرمود: «لا، كَما تُنْشِدُونَ وكَما تُرثيهِ عِندَ قَبْرِهِ؛ نه [اين گونه نخوان بلكه [همان گونه كه خودتان [با لحن و صوت حزين و آواز] میخوانيد و همان طور كه كنار قبر حسين عليه السلام میخواني؛ بخوان».
آن گاه خواندم:
«اُمرُر علی جدث الحُسين فَقُلْ لاَِعْظُمِهِ الزكيّة...»
و امام كه گريان شد، سكوت كردم، پس فرمودند: «مرور كن؛ دوباره خواندم، سپس فرمود: بيشتر بخوان، دوباره اشعاری را خواندم، حضرت گريست، زنان هم منقلب شدند...».(13)
عزاداری زنده يا بیروح
با كمال تأسف اكنون بسياری از عزاداريها مرده و بیروح است. هم نام اللّه و حسين عليه السلام بر زبانها و هم محبت شيطان بزرگ و كوچك و بت طاغوت در دلهاست. در اين وضعيت از مردم معمولی ـ كه زير بمباران تبليغاتی استكبار و ايادی داخلی آنها هستند ـ انتظاری نيست؛ ولی چرا روحانيان و مداحان و... احيانا مقلّد يا چاپلوس عوام میشوند؟
امروز نيازمند تبر ابراهيمی و دست توانمند علوی هستيم كه با كمك پيامبران، بتهای استكباری را بشكند تا طواف عزاداری بر محوريت امامت حق بچرخد، نه بر كعبه آن دلهايی كه باغ وحشی از حيوانات و شياطين الانس والجن است.
چه شده است كه سيره امامان عليهم السلام مثل برخورد امام هفتم عليه السلام با ابراهيم جمّال كه تنها به سبب كرايه دادن شترانش به مأمون و علاقمندی به بازگشت او از سفر حج و پرداخت مال الاجاره، مذمت شد، از ياد رفته است؟
نمونه عزاداری زنده، شعار حماسی عزاداران ايران در 15 خرداد سال 1342 مصادف با 12 محرم بود و مراسمی كه در آستانه پيروزی انقلاب بويژه عاشورا، تاسوعا و اربعين انجام شد و مهم ترين عامل سرنگونی طاغوت، و عامل پيروزی انقلاب گرديد.
به عنوان نمونه كوچك ديگر، نوارهای نوحه سينه زنی كه پيش از انقلاب در شهرستان جهرم تهيه و به سرعت در سراسر كشور منتشر شد، بسيار آموزنده بود. در آن مراسم عزاداران در هنگام رويارويی با مجسمه شاه در ميدان شهر با مشت گره كرده فرياد میزدند:
«كاخت كنيم زير و زبر، يَابنَ مرجانهای ظالم بيدادگر، يَابنَ مرجانه»
و اين نشان میداد كه ابن مرجانه امروز، شاه پليد است.
روح نهضت حسيني
عاشورا درسها و پيامهای فراوانی دارد، خوشبختانه اخيرا كتابهايی نظير «پيامهای عاشورا» «عبرتهای عاشورا» «آذرخشی ديگر از آسمان كربلا» منتشر شده است؛ ولی روح نهضت حسينی يك كلمه است؛ يعنی ولايت و رهبری حق، كه از مهم ترين و كليدی ترين اركان دين است، همان گونه كه حضرت ابوعبداللّه عليه السلام میفرمايد: «ونحنُ أهل البيت أَوْلی بِولايَةِ هذا الامرِ عَليكُمْ من هذَا المُدَّعين ما لَيْسَ لَهُمْ؛(14) ما خاندان پيامبر بر تصدی اين امر [و خلافت و حكومت بر شما] از اين مدعيان ناحق، سزاوارتريم».
اين روزها كه حيثيت، عزت، ثروت و شخصيت مسلمانان در افغانستان، عراق و فلسطين لگدمال هوسبازيهای آمريكا و صهيونيستهاست و گوشهای از برباد رفتن عزت و ناموس مردم در زندانهای ابوغريب، گوانتاناموو... نمودار شده است، اهميت رهبری دينی بيشتر روشن میشود.
هيچ كس جز اهل بيت عليهم السلام لياقت سروری ندارد و نوكری اينان افتخار ماست. دريغ است كه يوسف زهرا عليه السلام به ثمن بخس و دراهم معدوده فروخته شود و در خط ابن سعدهايی قدم نهيم كه در طمع ملك ری به سرپرستی آمريكا تلاش میكنند.
پی نوشت:
1. الاستيعاب، ج1، ص275.
2. همان.
3. بحارالانوار، ج20، ص99.
4. الاستيعاب، ج1، ص275.
5. بحارالانوار، ج22، ص276؛ اسد الغابه، ج2، ص289.
6. وسائل الشيعه، ج10، ص392.
7. كامل الزيارات، ص82، باب 26، ح1.
8. بحار، ج36، ص349.
9. كامل الزيارات، ص68 ـ 69، باب 22، ح4.
10. بحارالانوار، ج46، ص253.
11. ره توشه راهيان نور، محرم 1418، ص 340، از كامل الزيارات، ص57.
12. كامل الزيارات، ص111، باب 33، ح1.
13. همان، ص113، ح5.
14. وسائل الشيعه، ج10، ص392.